پرنسس کوچولوی ما

تکون های نی نی

دختر خشگلم این روزا تو شکم مامان خیلی ورجه وورجه میکنی ،همش سمت راست شکممی بعضی موقع ها طوری مامانو میزنی که فکر میکنم اون تو داری ژیمیناستیک کار میکنی . هر روز که بابایی از سر کار میاد و باهات صحبت میکنه چند تا حرکت جانانه هم برای اون میای ،وااای دختر خشگلم دوست دارم زودتر این یکی دو ماه هم بگذره بیای بیرون ،من و بابایی بی صبرانه منتظر دیدن روی ماهتیم. ...
7 دی 1393

ادامه خرید سیسمونی

عزیز دلم امروز93/9/18بالاخره بعد از 1 ماه بدقولی فروشنده،سرویس تخت و کمدت رو اوردن،ولی متاسفانه بعضی جاهاش اونطور که من سفارش داده بودم نشد. از تو اینترنت هم آدرس چند جا که این گل ها رودرست میکردن پیدا کردم،اونجا ها هم رفتیم،خلاصه اینکه بعداز یکی دو هفته گل هاش هم آماده شد،ولی به فروشنده گفتم که گل ها رو بدون رنگ بهم بده،نی نی جونم همه گل ها رو خودم برات با رنگ روغن رنگ آمیزی کردم(93/10/02) امیدوارم که خوشت بیاد برای پرده ولوستر وفرش اتاقت هم با بابایی خیلی گشتیم،ولی از حاضری هاش خوشمون نیومد،اخرش از تو اینترنت یه جایی رو پیدا کردیم که فرش و لوستر ونوار بالای پرده رو به سلیقه خودمون سفارش میگرفت. منم فرداش سر کار یه طرحی ...
7 دی 1393

نصیحت مادرانه

    دختر گلم ازت می خوام که به حرف های مامان عمل کنی . مامان دوست داره که تو درزندگی   آینده ات موفق باشی.      پند اول :مامان وبابا عاشق تو هستند.پس بدون که بهترین دوست تو پدر ومادرت هستند. پند دوم : دختر گلم همیشه فروتن باش تا بتونی دوست های خوبی پیدا کنی اما هر وقت در جمع دوست هایت احساس کردی کسی به تو احساس حسادت دارد ورفتارش تو را آزار می دهد فورا از او کناره بگیر. پند سوم :دختر گلم با رویاهایت زندگی کن وهمیشه دنبال علایقت برو ،مادرت هیچوقت تو رو وادار نمیکنه که مثلا فلان رشته رو بخونی یا نقاش و یا ... بشی. پند چهارم : در آینده دختری قوی و با اعتماد...
7 دی 1393

خرید سیسمونی

نی نیه خشگلم از بعد از اخرین سونوگرافی که مطمئن شدیم شما یه دختر خشگلی ،من و بابایی خیلی ذوق وشوق داریم که هر چه زودتر برای خریدن لباسا و وسایل اتاقت اقدام کنیم وااای که خرید وسایل دخترونه چه حالی میده    عزیز دلم اولین خریدی که برات انجام دادیم سرویس تخت وکمدت بود،93/7/4 با بابایی رفتیم بازار مبل خلیج فارس  و بعد از چند ساعت گشتن بالاخره سرویست روانتخاب کردیم.از نظر ما که خیلی قشنگه امیدوارم شما هم خوشت بیاد.93/7/13 برای اولین بار رفتیم خیابون بهار برای خرید لباس و وسایلات،یه چند ساعتی اونجا گشتیم ،ولی انقدر که تنوع زیاد بود واز اونجا که من وبابایی هیچ تجربه ای نداشتیم ،بعد از چند ساعت گشتن مغازه ها دست خالی برگشتیم ،البته ...
1 آذر 1393

کلاس های آمادگی برای بارداری و زایمان بیمارستان صارم

نی نی جونم از وقتی که متوجه وجود یه فرشته خوشگل تو شکمم شدم، بابایی تو اینترنت مشغول پیدا کردن کلاس های آمادگی بارداری وزایمان و یوگا شد، سه جا رو پیدا کرد یکیش کلاس های خانم روستا بود تو پاسداران؛که یه جلسه کلاس مشاورش رو رفتیم به نظرم خوب میومد ،سرشون هم خیلی شلوغ بود تقریبا" برای دو ماه بعدش جای خالی داشتن که زمان خوبی بود برای من برای شروع کلاس ،ولی انقدر مسیرش دور بود و پر ترافیک ،که به این نتیجه رسیدیم که اونجا نرم،جای دوم مرکز مامایی رویان بود،که اینجا هم با مجتبی جلسه توجیهیش رو رفتیم،از اونجا خیلی خوشم نیومد،خلاصه بعد از کلی تحقیق بیمارستان صارم رو انتخاب کردیم،کلاس های تئوریش 5 شنبه ها ساعت 3 بود که من و مجتبی هر دو پنج شنبه...
23 آبان 1393

اولین لگد نی نی

امروز 93/6/28عصر (17 هفته و 5 روز)روی مبل راحتی نشسته بودم و دستم روی شکمم بود که یهو شما دو تا ضربه محکم به شکمم زدی ،من سریع مجتبی رو صدا کردم،اومد دستشو گذاشت روی شکمم یه 10 دقیقه ای منتظر موند اما دیگه خبری نشد.دومین بار 93/6/30 بود یعنی دو روز بعد ،تو شعبه نشسته بودم که یهو شما 3 یا 4 ضربه محکم زدی،درست جایی که کش شلوارم بود،نی نی جونم طوری زدی که من با وجود اینکه مشتری داشتم یه لحظه نیم خیز شدم و دوباره نشستم. خیلی لحظه جالب و قشنگی بود، اینکه وجود یه نی نی خوشگلو تو دلم واقعا" حس کردم ... ...
23 آبان 1393

سونوگرافی انومالی

امروز93/6/23وقت سونوگرافی انومالی داشتیم،این بار دیگه نسل امید نرفتیم،از ماه پیش از فریور فرزانه وقت گرفته بودیم،چون هم شنیده بودیم تشخیصش خوبه و هم اینکه اجازه فیلمبرداری میده،بعداز ظهر مجتبی اومد دنبالم رفتیم مطب،سونوگرافی نزدیک نیم ساعت طول کشید،نی نی جونم برعکس سونو ان تی که تکون نمیخوردی و همش پشتت به ما بود،اینبار همش مشغول ورجه وورجه کردن بودی.فکر کنم همون لحظه اول که سونو شروع شد شما پاهاتو بازکردی،چون تا از دکتر پرسیدم که مشخصه دختره یا پسر؟ ،آقای دکتر متوجه جنسیتت شد و سریع گفت:آره ،جنسشم خوبه،درجه یک،خوش جنسه،من و بابایی خیلی مشتاق بودیم جنسیتو بدونیم، بنابراین مجتبی دوباره از دکتر پرسید و اینبار دکتر با خنده گفت دختره،   ...
23 آبان 1393