زایمان
امروزیعنی3/11/93 جمعه صبح که از خواب بیدار شدم تو دستشویی لک دیدم،برای اولین بار بعد از 8 ماه ،ترسیدم سریع رفتم بیرون مجتبی رو بیدار کردم و گفتم لک دیدم،مجتبی هم کمی نگران شد،تا ظهر هربار که میرفتم دستشویی لک میدیدم،تو وایبر تو گروه مامانای ناز (مامانایی بودن کهتو نی نیسایت بودنو قرار بود بهمن و اسفند زایمان کنن) که گفتم یکیشون بهم گفت زنگ بزن بلوک زایمان بیمارستان توضیح بده ،اگه نیاز باشه بهت میگه بری.از اونجاییکه منم شماره تماس مستقیم دکترمو نداشتم ،همینکارو کردم،ماما بهم گفت پاشو بیا اینجا چکت کنیم.با مجتبی رفتیم بیمارستان بهمن،تو راه همش نگران بودم که ماما معاینم نکنه ،چون اصلا به معاینه هاشون اعتماد نداشتم و میترسیدم خرابکاری کنن،او...
نویسنده :
شیما
18:37