اخرین لگدهای نی نی
امروز 93/11/2 فیروزه اینا عصر اومدن خونمون،فیروزه یه سرهمی خشگل برای نی نی نازم خریده بود،چند روزی هم هست که خاله مینا با وجود اینکه کارای پایان نامش رو انجام میده و سرش خیلی شلوغه ولی برای اینکه من تو خونه تنها نباشم ویه کمکی کنه تو کارای خونه و اشپزی ...اومده تهرانشب که فیروزه اینا رفتن،من و خاله مینا نشستیم روی مبل و شروع کردیم به صحبت و بازی با نی نی خشگلم.ترنمم تکونات خیلی عجیب و جدید بود.از ساعت 9شب تا نزدیکای 2 یا 3 صبح داشتی اون تو ورجه وورجه میکردی.برای اولین بار بود که انقد طولانی و محکم ضربه میزدی.طوری تکونات شدید بود که خاله مینا چند بار دوربینو روشن کرد و شروع کرد به فیلمبرداری.این طرف شکمم قلمبه میشدی میومدی بالاتا زیر سینه،چند ثانیه بعد اون قسمت میرفت داخل و ناگهان از اون طرف دیگه سر در میاورد.البته تو کل دوران بارداریم همیشه احساس میکردم سرت به سمت پایین و راست شکممه وبیشتر لگدات هم سمت راست بالا بود.قربون ضربه زدنای خشگلت برم مامانی.خیلی از این که حس میکنم تو توی وجودمی و اون تو داری بزرگ میشی لذت میبرم.فدات بشمدختر عزیزم من و بابایی داریملحظه شماری میکنیم برای دیدن روی ماهت،سعی کردیم چیزی برات کم نذاریم تا هیچوقت احساس کمبود نکنی،تو کل دوران بارداری خیلی چیزارو از تغذیه گرفته تا خیلی مسایل دیگه رعایت کردم که شما صحیح و سالم بدنیا بیای.دختر عزیزم یک ماه دیگه مونده تا روی ماهت رو ببینیم،یک ماه دیگه مهمون شکم مامانی.